+روی عکس کلیک کنید!

از ساعت 6:35 دقیقه که از دانشگاه برگشتم نشستم پای لپ تاپ شروع کردم بعد از مدت ها به وبلاگ خوندن.مثِ اون قدیما

اگه پستاشون حرفی واسه گفتن داشته باشه کامنت میزارم

اگه دلم بخواد دوباره بخونمشون دنبال میکنمشون

بعد میبینم بعضیا چه قدر خوب مینویسن چه قد قشنگ مینویسن

زندگی بعضیا چه قدر ناراحت کنندست

قلم بعضیا چه قدر خوبه

چه قدر بعضی وبلاگا حال ِ آدمو خوب میکنن

دنیا چه قدر بزرگه

و به این فکر میکنم که ما کجای این دنیاییم؟

و هنوز چه قدر وبلاگ هست چه قدر آدم هست چه قدر حرف هست که نخوندم که تا به حال ندیدم که قبل از مرگم باید ببینم

یه کم افسرده میشم یه کم بیشتر خوشحال

خوشحال از این همه حرفای خوب و وبلاگ های خوب تر

ناراحت از اینکه هنوز چه قدر وبلاگ خوب، حرفای خوب و آدمای خوب هست که من ندیدم نمیشناسم و هیچ وقت هم نخواهم شناخت

بعد ترش به این فکر میکنم که چند وقته اینجوری ننشستم به وبلاگ خوندن؟یاد اون روزایی میوفتم که از مدرسه میومدم تند تند ناهار میخوردم مشقامو مینوشتم تا مامانم اجازه بده کامپیوترو روشن کنم 

اون روزی که بابام واسه اولین بار یه مودم ای دی اس ال گرفت

اون روز که تو کارگاه کامپیوتر از رویا پرسیدم راستی بلاگفا چیه؟و منو برد توی اون سایت واسم یه وبلاگ درست کرد

نمیدونستم باید توش چی بنویسم یه سر رسید داشتم که جمله های دکتر شریعتی رو پایین صفحه هاش نوشته بود یادمه نشستم و همه اون 365 تا رو تایپ کردم و این شد اولین پُست وبلاگم

صبح روز بعدش فکر میکردم دنیا عوض شده فکر میکردم یه آدم دیگه شدم چون حالا دیگه منم وبلاگ دارم!

از اون روزا 7 سال میگذره هفت سال بزرگتر شدم!اما الان هنوزم همون شوق و ذوق قدیمو دارم

چه قدر خوبه که این قدر وبلاگ نوشتن رایجه

که از بچه 8 ساله تا مامان 48 ساله وبلاگ دارن:)

++برای خوندن زیر و بم تموم اون وبلاگ هایی که توی عکس فوق مشاهده کردید هنوز هم ساعت ها وقت لازم دارم:)