۲ مطلب در اسفند ۱۳۹۵ ثبت شده است

سال نو مبارک

سلام چیزی به سال تحویل نمونده

فقط اومدم بدو بدو عیدو بهتون تبریک بگم و برم تو افق محو بشم

مواظب خودتون و خوبیاتون باشید

  • تربچه;)
  • دوشنبه ۳۰ اسفند ۹۵

گلکسی کوکیز


سلام

احوالات چه طوره؟

چهارشنبه یه امتحان سخت دارم🙈

هیچی هم نخوندم

بوی عید هم که داره میاد

اون شیرینی هایی که بالا میبینید گلکسی کوکیز هستن که دستورش از شف طیبه نازنینه.البته من گلیز نزدم روی بیسکوییت هام و با رویال ایسینگ کار کردم.بیسکوییتمم با یه دستور دیگه درست کردم ولی خب ایده اولیش مال شف طیبس

دیگه جونم بگه براتون ما خوبیم

خدا رو شکر مشکلی هم نیست همه چیز در ارامشه و این ارامش منو یه کم نگران میکنه نه این که اتفاق بدی قراره بیوفته نه ولی ته دلم یه کم شور میزنه😍

کلی حرف داشتم ها ولی همین که دستم رسید به وبلاگ همه چیز یادم رفت.

دارم یه سریال کره ای جیگر نگاه میکنم به اسم افسانه دریای ابی که خیلی قشنگه

کلا هر وقت سریال کره ای نگاه میکنم اروم میشم و حسم به زندگی مثبت میشه

دیروز توی دانشگاه 2 ساعت بیکار بودیم ب پیشنهاد من با چند تا از بچه ها که نسبتا صمیمی ترم حقیقت جرئت بازی کردیم خیلی حال داد.😂

اولش که تغییر رشته دادم فکر میکردم چون 2 سال از بچه ها بزرگ ترم سخت میشه باهاشون رابطه برقرار کرد ولی خدا رو شکر همه چیز خوبه و دوستای خوبی پیدا کردم.مخصوصا 2 نفر از بچه ها ب اسم مهلا و زینب.راستش ی دختری هم هست که فکر میکنم باید اینجا درموردش صحبت کنم چون این وبلاگ یه قدرت جادویی داره که هر چی رو که اینجا مینویسم به فاصله یک هفته کاملا حل میشه نثل همون پستی که چند ماه پیش گذاشتم و حسابی با کامنتاتون منو دلگرم کردید و الان همه چیز رو به راه شده در حدی که 🙈🙈🙈از وسطای بهمن همه خریدای عیدمو کردم گذاشتم کنار.اونم نه یه دست بلکه چند دست🙈🙈🙈حالا بعدا سر فرصت ازشون عکس میگیرم میزارم اینجا.

راجع به اون دختر

راستش یه مدلیه.خیلی حساسه خیلی زود رنجه همش سعی میکنه با من و مهلا و زینب دوست بشه یه جورایی مرموزه.فکر میکنه اینجا دبستانه.و اینکه روابط اجتماعیش در حدیه که اصلا حرف نمیزنه ولی دوست داره حرف همه رو بشنوه و همش میگه احساس میکنم شما از من خوشتون نمیاد

در حالی ک محیط دانشگاه اخه فرق داره با مدرسه.ما ک نمیتونیم همش بگیم فلانی میای بریم اب بخوریم یا فلانی میای بریم بوفه؟اخه این ب نظرم توقع بیجاییه.یه بار که داشتم باهاش حرف میزدم میگفت بچه های این دانشگاه ب نظرم مغرور و فیس و افاده ای ان و خودشونو میگیرن.اخه اونم مثل من دو ترم ی دانشگاه دیگه میخونده و این ترم ترم اولیه که میاد این دانشگاه.میدونم که تنهاست و ابجی هم نداره و دوست صمیمی هم تا جایی که من میدونم مطمئنن نداره البته شایدم داشته باداشب نظرتون چ جور رفتاری باهاش داشته باشم؟خیلی رو اعصابه

حالم خوب نیس فکر کنم چون دارم با گوشی مینویسم زیاد نمیتونم چک کنم شاید غلط ملط هم داشته باشه.

ادامه مطلب عکس اون جعبه که پست پیش گفتم رو میزارم

راستی سبزه عید گذاشتین؟؟؟

  • تربچه;)
  • دوشنبه ۱۶ اسفند ۹۵
♥بــِسْم ِاللهِ الرَّحْمن ِالرَّحیمْ♥
وَإِن یَکَادُ الَّذِینَ کَفَرُ‌وا لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصَارِ‌هِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ‌ وَیَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ✿
وَمَا هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ‌ لِّلْعَالَمِینَ ✿
💋💋💋💋❤💚💜💙💕💖💞😍😘
اینجا من مینویسمـ❤
روزانه هایمـ را❤
خستگی هایمـ را❤
شادی هایمـ را❤
اتفاقات را❤
مطالب جالبی که جایی میخوانمـ❤
همه و همه را مینویسمـ❤
تا زنده امـ مینویسمـ❤
+با ما همراه باشید❤
💋💋💋💋❤💚💜💙💕💖💞😍😘
پیام‌های‌ کوتاه
پیوندهای روزانه