همیشه با خودم فکر میکنم چه میشود که بعضی ادم ها از اینجا تا بینهایت مرموزند.یا ایا برای مرموز بودن تلاش میکنند؟اصلا مرموز بودن یک صفت اکتسابی است؟یا از همان اول اول باید مرمو به دنیا بیایی؟البته ادم های مرموز کمی در اطرافم است اما همان تعداد انگشت شمار به قدری مرموزند که جای هزار نفر ادم عادی را پر میکنند

مرموز ترین کسی که میشناسم دختری است در کلاس زبان که از ترم پیش با هم همکلاسی شده ایم.اما در طول این حدودا چهار ماه جز سلام و گاها خداحافظی "که هر دو توسط من گفته میشود و پاسخی سرد و سرسری هم توسط همان دوست مذکور داده میشود که اغلب از همین سلام کردن هم پشیمان میشود و احساس میکنم موذبش میکنم "حرف دیگری بینمان رد و بدل نشده است.

بگذارید برایتون بگویم چگونه مرموز باشید.البته خودم اصلا ادم مرموزی نیستم و متاسفانه هر جایی که میرسم با لبخند وارد میشود و بلند سلام میکنم و بعد از چند ثانیه کوتاه گوش کردن وارد بحث میشود اما دوست مذکور که درصد مرموزیتش از اینجا تا خداست درست خلاف من و بقیه انسان هاست.وقتی وارد میشود ارام ترین و خلوت ترین گوشه را انتخاب میکند و تنها انجا می ایستد.گاها سرش را با کتابی جزوه ای یا مثلا موبایلی چیزی گرم میکند.حتی یک کلمه هم از زبانش خارج نمیشود

سر کلاس هم جایی مینشید که هیچ کس انجا نیست.معمولا تهِ ته.من هم هر جلسه برای اینکه قدری از مرموزیتش کم کنم میروم و درست کنارش مینشینم.

 

اخیرا احساس میکنم کمی یخش اب شده چون این جلسه که به کلاس رفتم با لبخند جواب سلامم را داد و در وسط کلاس هم ساعت را از من پرسید

شاید برای شما عادی به نظر بیاید اما برای من موفقیت بزرگی است.یک چیز جالب تر:این ترم استاد همه را مجبور کرده با لکچر بدهند و من مشتاقانه منتظر روز لکچر دوست مرموزم هستم.بسیار بسیار برایم جالب است!

گاهی وقتی خیلی خیلی بیکارم با خودم فکر میکنم چه میشود که ادم ها تا این حد مرموز میشند و کنجکاوی دیگران را بر می انگیزند.شاید از همان اول اولشان مرموز بوده اند از همان وقتی که به دنیا امده اند از کودکی.اصلا شاید خیلی درون فعالی داشته باشند شاید نقاش خوبی اند یا حتی خوب اواز میخوانند.شاید قلم خوبی دارند و خوب مینویسند.شاید هم مثل شخصیت اصلی سریال "گل پسر همسایه"یک اتفاق تلخ در زندگیشان باعث شده تا منزوی شوند.

همیشه تنها ماندن به نظرم کسالت اور و خسته کننده است.اما با خودم میگویم شاید هدف های والاتری دارد که دوستی وشرکت در بحث های عادی و روز مره پییش چشمش بی رنگ و مسخره است و واقعا دوست دارم بدانم ان اهداف چیست.

این افراد در نگاه اول بسیار بسیار مغرور به نظر می ایند اما وقتی دقیق میشوی رویشان میبینی ان قدر ها هم مغرور نیستند بیشتر از مغرور بودن کم رو هستند.و بیشتر از کم رو بودن مرموز

به نظر من این افراد روی نخ باریکی از غرور کم رویی و مرموزیت راه میروند و هر لحظه ممکن است بیوفتند پایین

شاید یک دوست خوب بتواند از سقوطشان جلو گیری کند

اگر فردی با مشخصات بالا در اطرافتان هست هوایش را بیشتر داشته باشید

شاید این گره کور به دست شما باز شود!

پاورقی:اگر به مرموزیت علاقه دارید حتما سریال 16 قسمتی گل پسر همسایه را ببینید!