پ.ن تر:امروز دقیقا یک هفته میشه که پدر بزرگ خوبم از پیشمون رفت
چالش کپی پیست داریم
همه هم دعوتن
مکان چالش هم کامنت های همین پسته
اولین نفرم خودمم
کاری هم نداره
کلیک راست میکنید و پیست رو میزنسد و هر چی بود ارسال میکنید.
جر زنی هم ممنوعه
میدونم هیچکس شرکت نمیکنه ولی دلم خواست....
تولد یکسالگی وبلاگم نت نداشتم:(
الان 444 روزگیتو تبریک میگم دخترم:)
+همچنان استرس ورود به دانشگاه جدید و اشنایی با همکلاسی های جدید رو دارم
البته روز ثبت نام با یکیشون آشنا شدم ولی ....
ایشون کاکتوس جانم میباشن:)
اولش اینقدری نبودا تازه قد کشیده:)
وای این جوونه کناری چند وقته دلمو برده
ایشون قهرمان من هستن
اخه یه بار از همین نقطه یه جوونه کوچیک زد که قبلا جاش روی قفسه کتابام کنار پنجره اتاقم بود باد اومد افتاد و جوونش شکست....کلی غصه خوردم چند روز بعدش دوباره از همین نقطه جوانه زد و به این سرعت هم رشد کرد:)
اون هاپوی سبز پشت سریش رو هم تابستون که رفته بودیم مشهد با اقای شوور رفتیم شهر بازی از این بازی شانسی ها کردیم که ایشون از 15 امتیاز 15 گرفتن و ما هم چی میخواستیم انتخاب کردیم:)
که من این هاپوی شبز رو انتخاب کردم:)
به جای اتو و سشوار و سینی و ظرف و عروسکای زشت دیگه....
یه حس خستگی مونده تو تنم
مال خیلی وقت پیشه
هیچ جوره هم از تنم بیرون نمیره
حتی با 24 ساعت خوابیدن در شبانه روز
بیا شانستو امتحان
مثلا یهویی بگو دوستت دارم
اون موقعست که یا از فرط خستگی میمیرم
یا یه جون تازه میگیرم